نميتوانيد ديگران را شيفتهي خودتان كنيد؟ دلتان ميخواهد شبيه آدمهاي كاريزماتيك باشيد؟ در اين مقاله ۹ رفتار گيرا و جذاب را به شما معرفي ميكنيم كه از ويژگيهاي افراد كاريزماتيك است.
كاريزما، مجموعهاي از رفتارها است كه ربطي به زيبايي فيزيكي ندارد. اين خبرِ خوبي براي كساني است كه توقعي نميرود عكسشان روي جلد مجلههاي مُد چاپ شود. براي اينكه جذاب شويد نيازي به جراحي پلاستيك نداريد، فقط كافيست اين رفتارها را تمرين كنيد.
در اين مقاله، عناصر كاريزما را بر اساس تحقيقات هوارد فريدمن (Howard Friedman) استاد برجستهي روانشناسيِ دانشگاه كاليفرنيا، معرفي ميكنيم.
واكنشهاي هيجاني
رفتار مادربزرگتان را در نظر بگيريد وقتي كه بعد از مدت زيادي شما را ميبيند؛ او دست هايش را بالا ميبرد و زانوهايش خم ميشوند. يا اينكه وقتي شبها به خانه برميگردم، سگم از خوشحالي ميرقصد.
مردم همراهي با كساني را دوست دارند كه از زبانِ اشارهها، براي نشان دادنِ احساساتشان استفاده ميكنند. قطعا دلتان نميخواهد سرِكار، دلقكبازي دربياوريد و رفتارهاي نامناسبي از خود نشان دهيد، ولي رفتارهاي متناسب با موقعيت و اتفاقاتي كه در جريان است، خوشايند و جذاب هستند.
خندهي واگيردار
من مدير فروشي را در حوزهي مديريت مالي ميشناسم كه خندهي بسيار خاصي را از پدرش به ارث برده است، اگر شما نيز يك بار اين خنده را بشنويد، تا آخر عمر آن را فراموش نخواهيد كرد. اين موهِبت را ژنهاي او برايش به همراه داشتهاند.
اين خاصيتِ شيطنتآميز و مسخرهي صدا، شوخطبعيِ شما را تحريك ميكند. هر بار كه من اين خنده را ميشنوم، بياراده، لبخندي بر چهرهام ظاهر ميشود.
از طرف ديگر، چندبار پيش آمده كه مديران اجرايي، كه از قضا مرد هستند، به من مراجعه كردهاند و براي خَلاصي از خندهاي كه توسط خانمها «ناخوشايند» خوانده شده از من كمك خواستهاند. من نتوانستم به آنها كمكي كنم، ولي ياد گرفتم خنده همانطور كه ميتواند جذاب باشد، ميتواند زننده و ناخوشايند هم باشد. فرقي نميكند زن باشيد يا مرد، با خندهي زننده و نامتناسب، نميتوانيد اطرافيان را جذب كنيد.
نشان دادن احساسات از طريق صدا
تا به حال دقت كردهايد چقدر خوب است وقتي به يك نفر تلفن ميزنيد و وقتي او شما را ميشناسد، رضايت و هيجان در صدايش منعكس ميشود؟ حتي اگر اين اثر در صدا ظريف باشد، باز هم از اين كه به شما بها داده شده است، لذت ميبريد.
صداي سرزنده و رسا يكي از مؤثرترين ابزارهاي دنياست، خصوصا وقتي طنيندار باشد و زير و بم و سرعت و بلنديِ آن، به طور متناسب تغيير كند.
لمس دوستانه
لمس كردن نبايد به نحوي باشد كه به خاطر شدت، فشار يا ناحيهاي كه لمس مي كنيد فرد مقابل احساس ناراحتي داشته باشد، بلكه صرفا به معناي لمس دوستانهي بازو، شانه، يا دست است. پيشخدمتهايي كه در اين مورد مهارت دارند انعام بيشتري بهدست ميآورند.
شايد به ياد داشته باشيد كه جورج بوش، رئيسجمهور امريكا وقتي از پشت به آنگلا مركل (Angela Merkel)، صدر اعظم آلمان، كه روي صندلي نشسته بود نزديك شد و شروع به ماليدن شانههاي او كرد باعث شگفتي دنياي غرب شد. خود آنگلا مركل هم شوكه شده بود.
لمس كردن آرام بازو، نشانهاي گرم و دوستانه است كه ميتواند باعث تَسلي خاطر طرف مقابل شود.
از بودن در مركز توجه لذت ببريد
هرچند بيشتر مردم نظرات متضادي در مورد مركزِ توجه واقع شدن دارند، اما بعضيها با قرار گرفتن در مركز توجهِ مردم، تازه شكوفا ميشوند و به بهترين نحو ظاهر ميشوند.
در واقع بيشتر بازيگران همصحبت خوبي نيستند و شخصيت برونگرايي ندارند، اما همين كه در مقابلِ جمعيت قرار بگيرند، موتورشان به كار ميافتد و خودشان را نشان ميدهند.
وقتي فيليپ سيمور هافمن (Philip Seymour Hoffman) درگذشت، همسرم حرف جالبي دربارهي او زد: «وقتي جلوي دوربين بود به نظر ميرسيد ميتواند اعصابش را به سطح پوستش بياورد و احساساتش را در لنز دوربين بريزد. اين توانايي بايد براي او تجربهي خوشايندي بوده باشد؛ فرصتي براي تخليهي آشفتگيهاي دروني.»
چهرهي گويا
رونالد ريگان (Ronald Reagan) بيشتر به خاطر چهرهي گويايش به عنوان «سخنراني تأثيرگذار» مشهور بود. او ميتوانست مثل هر ايرلنديِ اصيلي درست در زمانِ نياز بدرخشد و خوشي نشان دهد.
بيشترِ ارتباط چشمي شنونده روي صورت شما متمركز است. هرچه او بتواند اطلاعات بيشتري را از روي چهره بخواند، بيشتر دقت ميكند و نه تنها ايدهها، بلكه معانيِ احساسيِ نهفته در كلمات شما را نيز درك ميكند.
بر اساس تجربهي خودم، بيشتر كساني كه در موضع قدرت هستند داراي چهرهي بسته (بيحالت) هستند و از نفوذناپذيريِ چهرهشان براي ايجاد ترس و فرمانبُرداري، استفاده ميكنند. چهرههاي بسته، حالتي سرد دارند و احساسات زيادي را منعكس نميكنند، در حالي كه چهرههاي باز، گرم و گويا هستند و در نود درصد موارد، چهرههاي گرم نسبت به چهرههاي سرد، برتري دارند.
اگر موهاي بلند داريد (حالا چه مرد يا زن)، نبايد بگذاريد پيشانيتان زير موهاي چتري پنهان شود. پيشاني، براي نشان دادن بسياري از احساسات، ناحيهاي مؤثر محسوب ميشود و مثل بيلبوردي براي چهرهي شما عمل ميكند.
گرم گرفتن با غريبهها
بر اساس نتايج حاصل از پرسشنامهاي كه چند سال پيش توسط سيمز يث (Sims Wyeth) و همكارانش طراحي و اجرا شد، كساني كه خود را درونگرا ميدانستند، بيشتر دوست داشتند با افراد برونگرا معاشرت كنند و افراد برونگرا نيز احساس مشابهي داشتند.
بياييد روراست باشيم، همهي ما از بودن با كساني كه موانع بين افراد را زير پا ميگذارند و تجربهي اجتماعيِ شاد و باروحي ايجاد ميكنند، لذت ميبريم.
من افرادي كه اين توانايي را دارند كه با غريبهها سرِصحبت را باز كنند و آنها را درگير يك مكالمهي واقعي كنند، تحسين ميكنم. منظورم صحبتهاي متظاهرانه و پُرحرارت در مورد موضوعات بي معني نيست؛ بلكه ويژگيهاي مورد نظر من صريح بودن، واقعبين بودن و مهارت گوشدادن است.
نگاههاي نافذ
تعيينِ تعريفي مشخص براي «نگاه نافذ» كار سختي است، ولي وقتي با آن مواجه شويم، تشخيصش ميدهيم. من اين نوع نگاه را در بچهها ديدهام. همچنين در همسرم كه مهارت زيادي در آن دارد. بايد اعتراف كنم كه وقتي نوجوان بودم، ساعتها جلوي آينه اين نوع نگاه را تمرين ميكردم.
ويليام بليك (William Blake)، شاعر مشهور انگيسي چنين گفته است:
«وقتي با چشمها، و نه از درون چشمها، به ديگران مينگريم، دروغهايشان را باور ميكنيم.»
يك نگاه نافذ هم همينطور است و نه با چشمها، بلكه از درون آنها ساخته ميشود و در عمق وجود كسي كه نگاه ميكند و كسي كه به او نگاه ميشود، نفوذ ميكند.
مهارت در پانتوميم
تفاوت پانتوميم با واكنشهاي هيجاني در عمديتر و قابلكنترلتر بودن پانتوميم است. پانتوميم يعني توانايي اجراي داستان، يعني بتوانيد با حركات بدنتان به شنونده كمك كنيد آنچه را به او ميگوييد، تصويرسازي كند. اين مهارت به چهرهي گويا هم مربوط است، هرچه مخاطبانتان بيشتر متوجهِ زبان بدن شما شوند، بهتر ميتوانند منظورتان را درك كنند و از مصاحبت با شما، بيشتر لذت ميبرند.
جوانهاي زيادي را ديدهام كه داستانهايي كه براي همديگر تعريف ميكنند را اجرا ميكنند. آنها فقط ميگويند: «او اين طوري كرد… من اين شكلي بودم… بعد او اين طوري…»، آنها عملا از كلمات براي توصيف حركات استفاده نميكنند، فقط با پانتوميم اجرا ميكنند و همه هم از اين روش خوششان ميآيد.
استفاده از دستهايتان براي بيان يك مطلب در سخنرانيها روشي مؤثر و قابل قبول است. در واقع اگر از دستانتان استفاده نكنيد، شنوندهها ممكن است تا ۷۵ درصد از منظورتان را متوجه نشوند. مطمئن شويد كه حركات و اداها را به شكل درستي به كار ميبريد، نبايد حركاتتان طوري باشد كه انگار مورد حملهي يك دسته زنبور قرار گرفتهايد؛ حركاتي كه به كار ميبريد بايد سنجيده باشند و براي مقصود مشخصي شكل بگيرند و به كار برده شوند.
حالا به دو سؤالِ اساسي و پراهميت ميرسيم، اول اين كه آيا كاريزما يادگرفتني است؟ و دوم اين كه آيا بايد آن را ياد گرفت يا اين كار فقط يك جور فريبكاري و تظاهر است؟
در جواب به سؤال اول من ميگويم بله، به نظر من كاريزما را ميتوان ياد گرفت. همان طور كه ما رفتارهاي مؤدبانه را ياد ميگيريم، مثل اين كه بگوييم «لطفا…» يا «متشكرم.» تا در نظر ديگران خوشايندتر به نظر برسيم، ميتوانيم كاريزما را هم ياد بگيريم.
و سؤال دوم، آيا بايد براي ياد گرفتن اينطور مهارتها تلاش كنيم؟ من جواب ميدهم البته كه بايد اين كار را بكنيد! اما بدون اين كه به كسي صدمه بزنيد يا آنها را فريب دهيد. اين تكنيكها نيستند كه شما را متقلب و فريبكار كنند، بلكه هدف از انجام آنهاست.
در هر حال، شما اين توانايي را در خود داريد كه رفتارهاي جديد را كسب كنيد، فقط به اين شرط كه به اندازهي كافي برايتان مهم باشند. آيا اين كار آسان است؟ نه. ولي آيا قابل انجام است؟ مطمئن باشيد كه هست.
منبع اين مقاله: سايت چطور